درگیری مسلحانه جمشید و کریم به خاطر زن معلوم الحال
ترس سراسر وجودم را فرا گرفته بود دلهره داشتم قرار بود مردی که به تازگی با او آشنا شده بودم به منزلم بیاید از طرفی…
ترس سراسر وجودم را فرا گرفته بود دلهره داشتم قرار بود مردی که به تازگی با او آشنا شده بودم به منزلم بیاید از طرفی…
20روز در کوچه و خیابان های شهر سرگردان بودم، وحشت زده و حیران به دنبال نشانی های مختلف می گشتم و زنگ منازلی را که…
سه سال از آشنایی ما می گذشت و من در حالی هفدهمین بهار زندگی ام را پشت سر می گذاشتم که هیچ خبری از ازدواج من و امید…