رونمایی از کتاب «نامه و باران و نور»؛ روایتی نو از مولانا در آینهی نامهها
مولوی را همه با شعر و سماع و مثنوی میشناسیم؛ با واژههایی که قرنهاست در جان و جهان ما طنینانداز است. اما گویی هنوز زوایایی از وجود او هست که در هیاهوی تکرارها پنهان ماندهاند. این بار، کتابی تازه با عنوان «نامه و باران و نور» دریچهای دیگر به سوی این عارف بزرگ را میگشاید؛ دریچهای که از دل نامهها و کلمات شخصی او، نوری تازه بر چهرهی انسانی و عاشقانهاش میتاباند.

به گزارش مشهدفوری؛ در آیینی فرهنگی که روز یکشنبه، سیزدهم مهرماه ۱۴۰۴، با حضور نویسندگان، هنرمندان، سینماگران و اهالی فرهنگ در مشهد برگزار شد، از این اثر رونمایی شد؛ کتابی که به تعبیر بسیاری از حاضران، تلاشیست برای بازشناختن مولانا از زاویهای کمتر دیدهشده: از خلال نامههایی که با جان نوشته شدهاند.
احسان گرایلی، نویسنده و کارگردان تئاتر و سرپرست اداره کل روابط عمومی استانداری خراسان رضوی، در این مراسم با طرح پرسشی تأملبرانگیز گفت: «چرا باید انسان مولانا بخواند؟ و چرا فردی چون سعید رضادوست باید بعد از سالها پژوهش، وقت خود را صرف گزینش و بازنویسی نامههای او کند؟ شاید پاسخ در تغییر زاویه نگاه باشد. رضادوست زاویه دید ما را به جهان مولانا تغییر داده و با زبانی تازه، از او سخن گفته است؛ گویی مولانا از نو متولد شده است.»
وی با یادآوری خاطرهای از استاد شفیعی کدکنی تصریح کرد: روزی با سعید رضادوست و استاد شفیعی قدم میزدیم. استاد پیوسته و با تأکید چندباره به بنده میگفت به مسئله «خراسان فرهنگی» توجه داشته باشم. این سخن استاد برگرفته از ظرفیت غنی و بینظیر فرهنگی خراسان است و هر بازخوانی از این جنس، معنا و کارویژه خود را دارد.
گرایلی همچنین گفت: پژواک این معنا و مفهوم و کلام استاد شفیعی کدکنی در مواجهه با همه کشورهای پارسی زبان، برای من مدام تکرار میشود.
این کارگردان تئاتر در ادامه سخنانش اظهار کرد: روزی از سعید رضادوست پرسیدم پیشنهاد نهایی مولانا برای زندگی چیست؟ و او به من گفت «مفهوم عشق». عشق را گاهی مفهومی لوکس و تفننی میدانیم، اما به باور من، این مفاهیم کارکردهای عمیق سیاسی و اقتصادی نیز دارند. امروز بزرگترین مهندسی، مهندسی مفهوم است. ما سازه میسازیم، اما مفهوم را کجا میسازیم؟
وی افزود: شاید اگر در گفتوگوهای سیاسی بهجای اشاره به سازههای بزرگ، از مفاهیم فرهنگی سخن بگوییم، احساس کنیم در محیط واقعی خود نفس میکشیم. علوم انسانی زیرساخت انسان است و ما برای جامعه و انسان کار میکنیم.
گرایلی با تأکید بر اهمیت بازخوانی مفاهیم فرهنگی بیان کرد: بازخوانی مضامینی چون عشق صرفاً فانتزی ذهنی نیست بلکه یادآور یک زیست فرهنگی است. اگر بخواهیم در نهادهای سیاسی به مفهوم وفاق برسیم، باید مولانا را بخوانیم و درک کنیم.
او ادامه داد: «سعید رضادوست به من گفت، مولانا برای زیستن یک مفهوم بیشتر ندارد: عشق. و شاید ما باید بیاموزیم که عشق، مفهومی انتزاعی یا شاعرانه نیست؛ بلکه میتواند ریشه در سیاست، اقتصاد و اجتماع هم داشته باشد. اگر بهجای رقابت و جدال، از عشق و فرهنگ سخن بگوییم، جامعه به وفاق و توسعه میرسد.»
در بخش دیگری از مراسم، سعید رضادوست، نویسنده و گردآورنده کتاب، دربارهی روند شکلگیری اثر توضیح داد: «عنوان فرعی کتاب، بریدهنامههایی از مولانا است. او نامههایی فراوان دارد که شاید خواندنشان برای مخاطب امروزی دشوار باشد. من از هر نامه، با نگاهی ویژه، رگههای فیروزهای شاعرانه و خاص را بیرون کشیدم و کوشیدم تا پرتوی از نوری را که از دل قرن هفتم تابیدن گرفته است به امروز برسانم.»
رضادوست گفت: «در تدوین این اثر کوشیدهام بریدهنامهها را به گونهای تدوین کنم که گویی مولانا خود، نامهای تازه نوشته است؛ نامهای به ما، به انسان امروز. این گزیدهها برای خوانندهای طراحی شدهاند که در شتاب روزگار، تنگحوصله و شتابان است اما هنوز به معنا دلبسته باقی مانده.»
او افزود:«در این کتاب، توضیحات و تعلیقاتی آوردهام تا واژههای دشوارِ متن روشن شود و ریشهی همسان این مفاهیم در آثار دیگر مولانا مانند مثنوی و غزلیات شمس نیز آشکار گردد. اگر مولانا صدواندی نامه نوشته، این اثر را شاید بتوان «صدواندی + یک» نامهی او نامید؛ نامهای که خودِ مستقیماً او ننوشته، اما بیتردید، روح او بر آن نشسته است.»
نویسنده در پایان خاطرنشان کرد: «ما سنت نامهنویسی را از یاد بردهایم. در روزگار پیامکها و پیامرسانهای شتابان، بازگشت به سنّت و هنر نامهنگاری، بازگشت به گونهای تأمل است.»
از دیگر آثار سعید رضادوست میتوان به «روزنامهی مَلِکان: شیوهی حکمرانی از نگاه خواجه نظامالملک طوسی»، «روزهای آخر اسفند: چیستیِ امید و واکاوی آن در شعر شفیعیکدکنی»، مجموعهغزلهای «شبِ در بند، صبح آزادی»، «به قونیه بکشانیم پای تهران را» و «بچرخ و قونیه را آفتابگردان کن» اشاره کرد.
ارسال نظر