شناسه خبر: ۱۶۵۸۵۶
لینک کوتاه کپی شد

کوچه‌گرد گذشته مشهد

یادی از مطرب دوره‌گردی که همسایه امام رضا(ع) شد؛ هم‌زمان با سالروز درگذشت او

کوچه‌گرد گذشته مشهد

به گزارش مشهدفوری؛ صبح شلوغی است. جمعیت از کوچه‌های تنگ اطراف حرم به‌سمت ایوان عباسی سرازیر شده‌اند. بر دوش مردان پارچه‌ سفیدی موج می‌زند که پیکر یکی از تاجران بزرگ شهر است. بستگان تاجر آمده‌اند تا پیکرش را در کنج ایوان حرم مطهر رضوی به خاک بسپارند و بروند. یک نفر باصدای رسا آیات رحمت می‌خواند، چند نفر عطر گلاب را توی هوا پخش می‌کنند و زنان و مردان اشک می‌ریزند. به رسم وداع، دقایقی پیش از خاک‌سپاری، مردم گرداگرد پیکر تاجر می‌ایستند و یک نفر جلو می‌رود تا صورت تاجر را برای آخرین بار به بستگانش نشان دهد. وقتی گوشه کفن را برای آخرین وداع کنار می‌زنند، نگاه‌ها به چهره بی‌جان مردی می‌افتد که ناآشناست. مردی که هرگز او را ندیده‌اند. جمعیت در بهت و سکوت است که یک نفر با جمله «این... اینکه پدر نیست» همهمه را بلند می‌کند. کسی نمی‌داند اما مردی که توی کفن آرام گرفته‌است، نوازنده دوره‌گردی است که مردم نوغان او را می‌شناسند. کمتر کسی نام واقعی‌اش را می‌داند. «جیگی‌جیگی ننه‌خانم» صدایش می‌زنند. مردی با قد متوسط، موهای بلند خرمایی و کلاه مندرسی که از آن دم روباه آویزان است. مطرب دوره‌گردی که وقتی می‌زند و می‌خواند، جمعیت دورتادورش جمع می‌شود. در دهه‌30 و 40خورشیدی گوشه‌به‌گوشه‌ محله را می‌گشت و با دایره‌ کوچک یا تنبک دستی‌اش می‌نواخت و می‌خواند. یکی، دو نفر از اعضای خانواده‌ تاجر با چشمان گریان و شگفت‌زده راهی گلشور می‌شوند و سراغ پدر را می‌گیرند. پیکر پدرشان درست چند ساعت پیش همان‌جا دفن شده‌است. هنوز برخی‌ها در ایوان‌اند. آن‌ها گوشه ایوان نشسته‌اند تا پیکر تاجر برسد و هنوز به عمق تراژدی پارادوکسیکالی که در حال رخ دادن است، پی نبرده‌اند. تراژدی از این بابت که اتفاق غریبی در حال رخ دادن است و پارادوکسیکال از این جهت که جای دو مرد با دو زندگی متناقض جابه‌جا شده است. یکی غرق در تجمل و توجه و دیگری بی‌خانمان بی‌ادعایی که حالا مهمان ابدی حرم مطهر است. این مهمان خوش اقبال کسی نیست جز همان مطرب دوره‌گردی که  محبوب مردم شهر بود. همان جیگی‌جیگی که چندروزی خبری از او نبود. وقتی محلی‌ها به‌سراغ خانه محقرش می‌روند و با تن بی‌جانش روبه‌رو می‌شوند و او را به سردخانه گلشور می‌رسانند. همان شب پیکر تاجر هم از راه می‌رسد و کنج ایوان عباسی، اشتباه سردخانه فاش می‌شود.

 

حضور ساده و بی‌آزار
پس از کش‌وقوس‌های فراوان، «جیگی‌جیگی» همان‌جا می‌ماند و خاندان تاجر ناچار می‌شوند در جایی دیگر برای عزیزشان قبری شایسته برگزینند. از همین‌جا، نام مرد نوازنده با حکایتی عجیب در حافظه‌ شهر ثبت می‌شود. جیگی‌جیگی که روزگارش را در کوچه و خیابان و در میان عروسی‌های فقیرانه و کوچه‌های تنگ به سر می‌کرد، ناگهان شناخته شد. لقب «ننه‌خانم» را اهل محل به شوخی و عادت بر نامش چسبانده بودند، حال آنکه خودش مردی تنها بود. اگر چند روز پیدایش نمی‌شد، اهل محل دل‌نگران می‌شدند. نه از سر نیاز به موسیقی، از سر عادت به حضور ساده و بی‌آزارش. مرگش را همسایه‌ها کشف کردند. بی‌آنکه دستی برایش از جیب کسی درآید هم دفن شد. مطرب دهه‌۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ در اتفاقی ساده و عجیب، ماندگار شد. از زندگی‌اش، سند و شناسنامه‌ پرجزئیات موجود نیست؛ آنچه مانده، حرف‌های پراکنده‌ای است که برخی‌ها به او نسبت می‌دهند. نه کسی نام و نشانش را می‌داند و نه کسی او را دقیق به‌خاطر می‌آورد.  

 

بدون تاریخ
برای مردم مشهد، جیگی‌جیگی تداعی‌کننده یک حس دوگانه‌ از حیرت و تسلّی است. حیرت از اینکه چگونه دستگاه دقیق تشییع و تدفین، گاهی به خطای انسانی تن می‌دهد و تقدیر را جابه‌جا می‌کند و تسلّی از اینکه عدالت دیگری هم در کار جهان هست. عدالتی که نه از جنس قضاوت اخلاقی شهر، بلکه از جنس مهربانی طبیعت است. قصه‌ او از همان روز، در محافل نوغان و بازار سرشور و صحن‌های حرم دست‌به‌دست شد و بعدها در گوش همه شهر پیچید. فکرش را بکن! مردی که همه عمر در گمنامی و ناشناسی به سر برد، به یک‌باره تبدیل به خاطره‌ای ماندگار شد.
خاطره‌ جیگی‌جیگی روایت یک اشتباه نیست، قاب آماده‌ای است برای تأمل در نسبت ما با حرم، با هنر عامه، با فقر و با آدم‌های در حاشیه. سال‌ها بعد، هر بار که زائری کنار ایوان عباسی می‌ایستد و در پی نشانه‌های کمتر شناخته‌شده‌ حرم می‌گردد، حکایت او دوباره احضار می‌شود. دوباره خاطره جیگی‌جیگی از نو و از زبان نسل‌های بعد نقل می‌شود. مردی که به‌جای زر و زیور، زن و زندگی و کار و بار اساسی، صدای محدودی داشت که به گوش آدم‌ها می‌رساند، سروصدای زیادی به پا کرد. برخی داستان‌ها تاریخ انقضا ندارند. هر نسل آن را به شیوه‌ خودش روایت می‌کند اما نتیجه، کمابیش یکی است. همه‌چیز به دست خود ما تعیین نمی‌شود و گاهی در مسیر زندگی، اتفاق‌هایی رخ می‌دهد که تصویر تازه‌ای از ما به‌جای می‌گذارد. نام‌ خیابان‌ها و ایوان‌ها عوض می‌شود، سال‌ها می‌گذرد، راویان از دنیا می‌روند و به دنیا می‌آیند اما یک جمله در اتمسفر حرم مطهر هنوز تکرار می‌شود؛ «می‌دانی اینجا، مطربی دفن است که به تصادف همسایه‌ امام شد؟» و شنونده، خواه باور کند، خواه تردید ببرد، برای لحظه‌ای مکث می‌کند و همین مکث برای ماندگاری جیگی‌جیگی کافی است.

 

منبع: شهرآرا

ارسال نظر