به بهانه انتشار تصویری نادیده از «کینیاز دابیژا»، سرکنسول روسیه تزاری در مشهد
متهم ردیفاول واقعه به توپبستن حرم رضوی

به گزارش مشهدفوری؛ نام «کینیاز دابیژا» برای کسانی که تاریخ معاصر مشهد را میشناسند، بسیار آشناست. رد پای او در بسیاری از وقایع تلخ دهههای 1280 و 1290 خورشیدی شهر مشهد به چشم میخورد. دابیژا بهویژه در ماجرای به توپ بستن حرم مطهر رضوی یکی از آمران اصلی بود. به دستور او ژنرال «ردکو» نیروهای قزاق را وارد مشهد کرد و زمانی که دابیژا نتوانست با زبان خوش، محمد قورشآبادی و یوسفخان هراتی را از حرم رضوی بیرون بیاورد، در نوروز سال 1291 خورشیدی، این مکان مقدس را به توپ بست و یکی از بزرگترین فجایع تاریخ ایران را به بار آورد.
با وجود این نقش پررنگ در وقایعی که به آنها اشاره کردیم و نیز حضور مؤثر در اتفاقاتی که مشهد طی دوره مشروطه از سر گذراند، اطلاعات ما درباره کینیاز دابیژا چندان دقیق و گسترده نیست و درباره شخصیت و اقدامات او مطالب مؤثری در اختیار نداریم. بهتازگی و ضمن بررسی اسناد موجود در کتابخانه دانشگاه تهران، به عکسی از دابیژا برخوردم که تاکنون در جایی منتشر نشده است؛ عکسی با کیفیت که به ضمیمه این نوشتار، احتمالا برای نخستینبار منتشر میشود. به بهانه یافتن تصویر دابیژا و انتشار آن، قصد دارم درباره او اطلاعاتی را در اختیار شما خوانندگان ارجمند قرار دهم تا با شخصیت و زندگی متهم ردیف اول واقعه به توپ بستن حرم رضوی بیشتر و بهتر آشنا شوید.
شاهزاده مولداوی، عامل تزار
کینیاز دابیژا اصالتا از خاندان سلطنتی «مولداوی» بود که تبارشان به خاندانی اشرافی در بوسنی و هرزگوینِ قرن 12 میلادی میرسید. در دربار تزار رسم بر این بود که اعضای خاندانهای اشرافی برای مأموریتهای دیپلماتیک اولویت داشته باشند. دابیژا ظاهرا برادر کوچکتری به نام «واسیلی» داشت که او هم بهعنوان دیپلمات روسیه تزاری در مصر و برخی نقاط دیگر خدمت کرد و البته در نقاشی با آبرنگ هم سررشته داشت.
نخستین ورود کینیاز دابیژا به ایران در کسوت دیپلمات، در سال 1264خورشیدی و دوره ناصرالدینشاه قاجار اتفاق افتاد. او بهعنوان کارمند ارشد کنسولگری روسیه تزاری به تبریز فرستاده شد. بهکارگیری دابیژا در تبریز که همیشه آبستن حوادث گوناگون بود و دروازه ورود به قفقاز محسوب میشد، نشان از اعتماد عمیق دستگاه دیپلماسی و امنیتی تزار به دابیژا دارد. او چند سال بعد، به کنسولگری روسیه در اصفهان رفت و نهایتا مأمور تأسیس کنسولگری روسیه در بوشهر شد.
در آن زمان این بندر مهم ایران، تحتسلطه انگلیسیها بود و تأسیس کنسولگری توسط روسیه در این شهر، آشکارا اقدامی امنیتی و اطلاعاتی محسوب میشد. به این ترتیب، دابیژا مدتی را در بوشهر گذراند و توانست پوشش اطلاعاتی موردنظر روسیه تزاری را در این شهر بگستراند. دابیژا یادداشتهای مفصلی درباره سفرهایش در ایران به رشته تحریر درآورد که بخشی از آنها ترجمه شده و نشاندهنده نگاه دقیق و استعماری او به کشور ماست. به عنوان نمونه، او در بخشی از یادداشت خود درباره وضعیت ایران در ابتدای سلطنت مظفرالدینشاه قاجار و زمانی که برای یک مأموریت چند روزه به اصفهان رفته بود، مینویسد: «بهار زیبایی است. اصفهان در نیمه بهار زیبا و دلانگیز است. بهارِ امسال، اصفهان اسیر هیاهو و ناراضیان است، ناراضیانی فعلا خاموش، مانند پرندگان کوچک سرگردان، پنهان در لابهلای درختان حاشیه زایندهرود. دو سالی است که شاه را کشتهاند. مظفرالدین شاه قدرت شاه پیشین را ندارد. با برسرکار آمدن او میدان برای تاخت و تاز عدهای گشوده شده است. دولتمردان ایران ناتوان و سستعنصر و خودفروشاند و تنها به فکر خودند. هرچند ناتوانی آنها به نفع ماست، ولی گاهی اوقات از نگریستن به آنها بدم میآید. ناراضیها میدانند که بهتنهایی قدرتِ رسیدن به آرزوهای خود را ندارند. ایران میدان حضور چند نیروی تازه شده است. اگر قبلا ما و انگلیسیها و پیشتر عثمانی و گاهی فرانسویها تکاپویی در ایران داشتیم، امروز آلمان و اتازونی (ایالاتمتحده) نیز پا به میدان نهادهاند. بااینهمه هنوز ما در ایران با انگلیس روبهروییم. اصفهان جنوبیترین نقطه حضور [فعال] روسیه در ایران است. از مرز فارس به پایین میدان تاخت و تاز انگلیسیهاست. یکیدو روز دیگر باید راه بیفتم و بروم به جایی که چشم انگلیسیها کاملا بدان دوخته شده است، به کناره خلیج فارس.» یا در جایی دیگر، به دیدار خود با کنسول انگلیس در شیراز اشاره میکند و مینویسد: «از امروز [کارم را] شروع کردم. در خانهای کاخمانند متعلق به فرمانروای فارس اسکان داده شدهام. دیشب کنسول انگلیس در شیراز به دیدنم آمد. نگاهش سرد و پرسشگر بود ولی نمیخواست خود را ناآگاه به جزئیات سفرم جلوه دهد. بیشتر کوشید تا درباره سیاست عثمانیها در قفقاز و آرزوهای بلندپروازانه آلمانیها صبحت کند. هوا آنقدر گرم نبود، ولی او عموما عرق پیشانیاش را پاک میکرد. با اینور و آنور زدن کوشید تا دریابد که آیا ما قصد ایجاد کنسولگری در بوشهر را داریم و در این توافق با دولت ایران تا کجا پیش رفتهایم. نه جواب مثبت من راضیاش میکرد و نه پاسخ منفی من. ناهار را با من خورد و رفت.»
ورود به مشهد و آغاز دخالتها
عملکرد موفقیتآمیز دابیژا باعث شد که در 1280خورشیدی و در بحبوحه شدت گرفتن قیامهای مردمی علیه استبداد در سراسر ایران، بهعنوان کنسول روسیه تزاری در مشهد برگزیده شود. او بعد از ورود به این شهر، بلافاصله دست به فعالیتهای مداخلهجویانه بیسابقهای زد و کوشید تا در اداره شهر ورودی عینی داشته باشد. در همین دوره تعدادی از بازرگانان سودجو را واداشت تا به تابعیت دولت روسیه تزاری درآیند و با نصب پرچم این کشور بر سردر مغازه خود، از حمایت کنسولگری در برابر اقدامات دولت ایران برخوردار شوند.
این اقدام، عملا بازار را در چنبره نفوذ روسیه قرار میداد. ماجرای تحریم کالاهای روسی و منع مصرف قند که از این کشور وارد میشد و به جای آن، استفاده از قهوه و عسل در مجالس عزاداری مربوط به همین برهه از پرونده فعالیتهای کینیاز دابیژاست. اما شاید مهمترین اقدام این دیپلمات مولداویایی در خدمت روسیه تزاری، تلاش او برای سرکوب تجمع موافقان استبداد در حرم مطهر رضوی باشد که به ماجرای «توپبندی» در این مکان مقدس انجامید و خسارات سنگینی به اماکن متبرکه وارد کرد.
دابیژا در این ماجرا شدتعمل زیادی از خود نشان داد. آیا این شدت عمل یک تصمیمگیری شخصی بود یا ریشه در دستورالعملی کلی داشت؟ ظاهرا باید این اقدام را در جزئیات، تابع نظر خود دابیژا بدانیم. دربار تزار که از گسترش اخبار مربوط به شورش در مشهد بیمناک بود، به دابیژا دستور جمع کردن غائله را داد. مطابق قرارداد 1907 میلادی میان روسیه تزاری و انگلیس، مشهد بخشی از محدوده نفوذ روسها در شمال ایران محسوب میشد و هرنوع بینظمی در آن میتوانست تبعات بدی در فضای رسانهای و دیپلماتیک اروپا برای روسیه تزاری داشته باشد. به همین دلیل و به احتمال زیاد، به دابیژا برای ختم غائله اختیارات گستردهای داده شد. او با استفاده از همین اختیارات، ژنرال ردکو، فرمانده قشون قزاق در عشقآباد را با 2هزار نیروی نظامی به مشهد فراخواند. پرسی سایکس که در این زمان کنسول انگلیس در مشهد بود، به دولت متبوع خود گزارش داد: «ماژور جنرال ردکو به فرماندهی عساکر روس در خراسان منصوب شده است. وی در 12ژانویه با 2هزار پیادهنظام وارد مشهد شد. در پنجم فوریه (16 بهمن 1290) اوضاع بسیار سخت و هراسانگیز شده است. مردم در کوچه و بازار به ازدحام پرداخته و نظمیه را به مبارزه میطلبند. سرانجام این جمع متفرق گردیدند.» ادعای دابیژا این بود که «چون خراسان بهواسطه همهمه مشروطه و استبداد مانند سایر شهرها دچار آشوب و فتنه شده است، این سپاهیان را برای حفظ و حراست رعایای خودمان که در این خطهاند وارد نمودهایم و مقصود دیگری نداریم.» اما شهر عملا در اختیار سربازان روسیه تزاری قرار گرفت و اشغال شد. دابیژا که حالا بهواسطه ردکو حکومت مشهد را هم در اختیار داشت، به متحصنان در حرم رضوی که روزگاری از آنها حمایت میکرد، دستور خروج داد و چون آنها اطاعت نکردند، در 11 فروردین 1291 خورشیدی فرمان به توپ بستن حرم مطهر رضوی را صادر کرد و اقدام جنونآمیز وی در سرکوب مردم و هتک حرمت اماکن مقدسه، در تاریخ ایران ثبت شد.
دابیژا در جریان انقلاب کمونیستی 1917 میلادی در روسیه، به سنپترزبورگ بازگشت و ظاهرا قصد همراهی با روسهای سفید را داشت که در برابر کمونیستها قد علم کرده بودند، اما بعد از شکست آنها، در 1918 میلادی به مولداوی بازگشت و بلافاصله این منطقه را ترک کرد و راهی فرانسه شد. او سالهای پایانی عمر خود را در پاریس گذراند و در همین شهر، ظاهرا در سال 1925 میلادی (1304 خورشیدی) درگذشت.
ارسال نظر